تنهائی

گاش می شد یه روز روزگاری من و تو باهم باشیم
حسرت تو را داشتن خوره بر جانم نبود
زیبایت تنها نقش روی قاب عکسی کنج اتاقم نبود 
صورت خود را هر صبح در اینه چشمان تو می دیدم نازنین
اما افسوس فاصله بین من و تو تا بی نهایت است
افسوس که هیچ کس نخواهم توانست عشق را جز تو به من هدیه دهد


نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 11:23 http://GASTBY.PERSIANBLOG.COM

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد