ابتداو انتها

من در انتهای راه و
تو در ابتدا
من ناپیموده راه و
تو سفیر این راه
جام عمر من پر تر ک
من سیه پوش مرگم و
تو سپید پوش زندگی
من خسته تر از شب
تو شاداب تر از صبح
من گرییه بی صدای غروبم و
تو خندهائی سرکش باد

سال نو

امسال برایم رنگی نو هدیه آوردی غریبه
من که هر سال به امید اخرین سال زندگیم سپری می کردم
اکنون میل با تو بودن جشن سال تحویل دیگر مرا حریس تر می کند
میل با تو زنده بودن بی تو نبودن
میل با تو پرگشیدن به اسمان زیبای نگاهت
میل به شکار لبانت در هنگام خواب
با تو زنده خواهم ماند و به شکرانه زندگی با تو
دنیا را زیبا تر خواهم ساخت
با تو حتی سوختنم زیباست
با تو حتی فنا شدن هم زیباست

عاشق ترین

چه آسوده تو در برم خوابیدی
چه معصومانه چشمانت رابستی
چه عاشقانه تو را در آغوش گرفتم
ای تو که معنای نگاهت را باید سالها کتاب نوشت
ای تو که من عاشق تر ینم
ای تو که حتی ترس داغ نگاهم را بروی صورت زیبایت دارم
ای تو که من دریای بی کرانی و من غرق ترینم
ای تو که آتش و من گرفتار ترین حریقت
هیچگاه ترکم نکن
چون من عاشق ترینم
من عاشق ترینم
من عاشق ترینم