شاید هیچگاه

من بی کس را هیچکس نتواند بفهمد

شاید هیچ گاه کسی نتواند درد این خسته دلم را بشنود
شاید این تو آخرینی باشی که اشکم را می بینی
شاید....

شیشه

باز هم امشب
دل تنهای من می شکنه مثل شیشه
تیکه تیکه
دیگه کسی یار من نیست
دیگه کسی با من همسفر نیست
اگه باز
تو تنهائیام
بشه پیدا یه فر شته
عمر من میشه تکرا ر
من بی ستاره رو باز
می کنه زنده
توی ای خیال واهی
چشمامو هم می زارم
میاد اشکام دونه دونه
میاذ اشکام دونه دونه

تو تنهای من

تنها اسمت را بر زبان دارم
تنها عشقت را در دلم دارم
این تو هستی که من حتی با خود از به حیا شخن می گویم
این تنها تو هستی که بر صحر ای قلبم اشیانه می سازی
این تنها من هستم که ئر غم فرافت اشکی خواهم ریخت
و این تنها عکس تو است هم دم شبهای تارم
اما ...اما من چگونه خواهم توانست به بگویم دوستت دارم
اما این من کی خواهد توانست که تورا عاشق خود ببیند
اما این تنها دلم من کی خواهد توانست که تو را یار خو یش ببیند
تنها تو خواهی توانست که در جشن عشقم پای کوبی کنی
تنها این تو هستی که خواهی توانست که غم بی تو بودن را ببری
تنها این تو هستی که خواهی توانست اشکم را از دیدگانم پاک کنی
تنها این تو هستی که خواهم توانست که سر بر دوشت اسوده جان از تن برون کنم
تنها ...........
تنها ..............
تنها ...............