پارو زدن را دوست دارم حتی اگر قایقم سوراخ باشد
تنها بودن را دوست ندارم
زیرا همیشه گریه را برایم ارمغان دارد
ادمها بی انکه تو بخواهی از پیشت می گذرند
بی انکه بدانند تو کیستی و چه می خواهی
انان می خواهند تو نباشی
عشقت را دوست ندارند
انقدر پارو می زنم که تو نگوئی مقصد را نمی بینی
به عشق تو پارو می زنم
به امید اینکه تو را در ته این دریا ببینم
به این امید که دگر روزی بی تو سپری نشود
به امید انکه من بی تو نشود پارو می زنم
اشک می ریزم گرچه قایقم سوراخ است
گرچه اب مرا به کام خود خواهد برد
وقتی که نتوانم پارو بزنم ان لحضه ایست
که به شوق دیدنت شنا خواهم کرد
تا از این طوفان بی تو بودن رهای یابم
تا از این گرداب بی تو بودن رهای یابم
تا از این گریه غم در فراق بی تو بودن رهائی یابم
تا از این .........