تاب نگاهت را ندارم من در سرزمین نگا هت غریبه تر اینم سرگردان عشقت به هر سو می روم اما ... اما پیدایت نمی کنم من عشقم را به کی به جز تو می توانم تقدیم کنم حسرت داشتنت مدت هاست سینه مرا می سوزاند
عاشقانه برایت اشگ ریختم صدایت کردم من تورا در خود جستجوکردم شبها برای دیدنت زجه ها کشیدم تورا در دنیای دیگر جستجو کردم اما تو همیشه در کنارم بودی من اشکار و تو نهان بودی من عاشق تو معشوقم بودی من در حسرت دیدنت اما تو همیشه عاشقانه نزاره گرم بودی من در حسرت آروزی در بر گرفتنت اما من همیشه در آغوشت بودم
علیرضاقرقچیان
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1383 ساعت 10:23