پرواز

عاسق پروازم --- پرواز تا بی نهایت
عاشق رفتن - رفتن از قفس تن
جایم اینجانیست
نمی دانم به کجا سفر باید کرد
نمی دانم با این کو له بار غم بر دوشم چه کنم
حال زرارمرا نمی فهمند
عشقم را نمی دانم
خستیه  زندگی ام
خواهد امد روزی
که روحم خستگی ندارد
خواهد امد روزی
جسم سردم بی تو
در خاک خواهد پوسید
روحم من پرواز خواهد کرد
پرواز خواهد کرد
پرواز خواهد کرد

حتی تو

حتی تو در این لحضه که می باید بودی نیستی که اشک را از گونه هایم پا کنی
حتی ........

تنهائی

گاش می شد یه روز روزگاری من و تو باهم باشیم
حسرت تو را داشتن خوره بر جانم نبود
زیبایت تنها نقش روی قاب عکسی کنج اتاقم نبود 
صورت خود را هر صبح در اینه چشمان تو می دیدم نازنین
اما افسوس فاصله بین من و تو تا بی نهایت است
افسوس که هیچ کس نخواهم توانست عشق را جز تو به من هدیه دهد