برایم نوشته بودی دلسردم گفتم در آُفتاب نگاهم گرم شو -
گفتی اما من بجز شب چیزی نمی بینم گفتم تو مهتابم شو
گفتی امیدم را باد ربود گفتم به معنای وجدم پی بر
گفتی سالهای از دست رفته- کینه های که به دل دارم ؟ گفتم گودالی کن و برای همیشه از انان خداخافظی کن
گفتی اگر جوانه زد. گفتم تو برویش نیلوفر آبی نقش کن
چهرات خندان شد اما هنوز ته دلت ناراضی . به تو گفتم تو خود را درون من جستجو کن تو گفتی که مدتهااست که غرق وجودت شدم اما این عشق است که مرا ...........
عشق را خواهی که تا پایان بری ... بس که بپسندید باید نا پسند ... زشت باید دید و انگارید خوب ... زهر باید خورد و انگارید قند
اگه غرق شدی دیگه اما و اگر نداره..داره؟