امروز تو را -در ایوان منزلت دیدم .چه زیبا بود. آن لحضه که باد موهایت را شانه می کرد. بر کف دستت کنجشک کوچکی بود- که آرام بردانه های که در دست داشتی نوک می زد -ابر کوچکی در اسمان برایت سایه ساخته بود تا خورشید تورا در زیر نور خود نقره ای نکند و بلبل بر درخت روبرویت نغمه سرای می کرد
ای کاش می شد بوسه داغ از لبانت چکار کنم
سلام.قشنگ بود.درضمن من از همون اولین بار که شعرم رو خوندم دل نمی بندم رو حذف کردن.دیگه.........!
ممنونم.
بوس خیلی خوب است.
عزیزم اون روز خیلی زود میرسه دوست دارم و میخوام برای همیشه پیشم بمونی